مهدیسامهدیسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

روزهای شیرین مهدیسا

خاطره ای از نگرانی مامان

مهدیسا جون الان چند روزه که عزیز و آقاجون رفتن مکه . عزیز و آقاجونی دلشون برات خیلی تنگ شده آخه دختر به این شیرینی دل تنگی هم داره من که حتی موقعی که می خوابی دلم برای خنده هات تنگ میشه مامانی  روز جمعه رفتیم مهمونی خونه دایی . یک جشن کوچولو بود ولی تو دختر بلا نمی دونم چرا یکم که شلوغ شد غرغر می کردی مامانو اذیت می کردی   مامان هم سرما خورده بود حالم اصلا خوب نبود. عزیزم اینقدر نازی هر کس تو مهمونی می دیدت میگفت وای چه دختر ناز و بانمکی . از بس که خوردنی مامانم مهمونها که رفتن برای دختر شکمو پوره سیب زمینی درست کردم تو هم خوشمزه خوشمزه داشتی می خوردی ولی یکهو پرید تو گلوت رنگت تغییر کرد وای نم...
2 اسفند 1390

200 روزگیت مبارک دختر گلم

سلام مامانی امروز ٢٠٠روزت شده. ٢٠٠ روزگیت مبارک ماشاا.. اینقدر ناز شدی . خوردنی شدی مهدیسا خانم ١٠روزه که می تونی بدون افتادن راحت بشینی آفرین مامان ولی جدیداً یاد گرفتی جیغ بزنی تا تنها میشی جیغ میزنی  دنبال مامان بابا  گریه می کنی .هنوز موقع بازی  با خودت آوازم می خونی . خیلی شیطون و بازیگوش شدی همه اسباب بازی هاتو میکنی دهنت خیلی دوست دارم مامانی  چطوری بگم چند تا از عکس های ناز دخملی مامان مهدیسا با دوست دو قلوش . مثل عروسک ها شدی وای وای مامان چقدر ذوق می کنم عکس های نازت می بینم ...
19 بهمن 1390

6 ماهگی جیگر مامان

دختر گلم تبریک میگم الان ٦ ماهت شده هر روز  خوشگلتر و شیرین تر از قبل .  ٦ ماهه  که مامان و بابا جون دارند لذت می برند از دیدنت ، خندیدن هات ، شیطونی هات . ٦ماه پر از روز های شیرین باتو بودن .  وای مامانی چقدر نازی توی این ٦ ماه خیلی دختر خوبی بودی . چند تا عکس از دختر شکمو مامان مامانی دو تا دستت که تو دهن کوچولوت جا نمیشه بخری وای چه پای خوشمزه ای   مهدیسا خانم خودش دوست داره غذا شو بخره   ...
1 بهمن 1390

احساس مادرانه

تقدیم به مهدیساجانم که با وجودش عشقی مادرانه برمن بخشید     مهربانم ای خوب   یاد قلبت باشد   یک نفر هست که دنیایش را   همه ی هستی و رویایش را, به شکوفایی احساس تو پیوند زده     و دلش می خواهد, لحظه ها را با تو , به خدا بسپارد   مهربانم !این بار , یاد قلبت باشد   یک نفر هست که با تو   به خداوند جهان نزدیک است   و به یادت هر صبح , گونه سبز اقاقی ها را   از ته قلب و دلش می بوسد   و دعا می کند این بار که تو   با دلی سبز و پر از آرامش , راهی خانه خورشید شوی   و پر از عاطفه و عشق و امید   به شب معجز...
26 دی 1390

اولین دندون مهدیسا

مهدیسا گلم الان ٥ ماه و ٢٣روزته داشتم خونه خاله طاهره جون یکم چایی می دادم بخوری که دیدم موقع خوردن چایی با لیوان ، صدای کرد کرد در می آوردی. بعد با کلی ذوق دیدم دخترم اولین دندونش دراومده. اینقدر خوشحال شدم   بپر بپر کردم به همه گفتم. دندون سمت راستی یکم سفیدی می زد. اولین عکسی که از دندونش گرفتم براتون می گذارم   ...
26 دی 1390

بدون عنوان

شعر مورد علاقه مهدیسا هر موقع براش شعر آقا خرگوشه میخونیم میخنده یک روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه موشه موشه دوید تو سوراخ خرگوشه گفت : آخ وایسا، وایسا، کارت دارم  من خرگوش بی آزارم   بیا از سوراخت بیرون   نمی خوای مهمون   یواش موشه اومد بیرون   یه نگاهی کرد به مهمون دید که گوشاش درازه دهنش بازه، بازه شاید می خواد بخوردم یا با خودش ببردم پس می رم پیش مامانم آنجا می مونم مادر موشه عاقل بود  زنی با هوش و کامل بود  یه نگاهی کرد به مهمون   گفت ای بچه جون! این خرگوشه خیلی خوب و مهربونه   پس برو پیشش سلام کن  بیارش خونه ...
7 دی 1390